شرمنده گی یه جانباز

شرمنده گی یه جانباز

روز تولد سه ساله امام حسین علیه السلام من رو یاد خاطره ای از یه جانباز 70 درصد میانداره :

سال آخر حیات این جانباز عزیز که ما بهش میگفتیم بابا بود بر اثر یه بیماری که اثرات همون  جانبازیشون 

بود تو بیمارستانی درتهرون بستری بودند ،یادمه تو ماه محرم بود من سعی میکردم هر روز عصر به دیدنشون 

برم چون اونجا تنها بودند تو یکی از این ملاقاتها از من سوالاتی راجع به روضه هایی که می رفتم پرسیدند وقتی

بهشون گفتم که امروز روضه حضرت رقیه رو می خوندند زدند زیر گریه و گفتند: من هیچ غصه و ناراحتی ندارم جز این 

که نمی دونم واقعا وقتی از دنیا رفتم در حضور امام حسین علیه السلام شرمندگی در برابر حضرت رقیه رو چه کار کنم

وقتی یاد تاولهای پای ایشون تو بیابونهای داغ کربلا می افتم ، واقعا من شرمنده این بانو هستم که هیچ کاری نکردم برای 

اسلام ....

این رو در حالی می گفتندکه حدودا  بیست وشش سال فلج بودند وروی تخت افتاده بودند وبا انواع بیماریها دست وپنجه نرم میکردند.

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






[ شنبه 16 خرداد 1394 ] [ 21:8 ] [ tahere ]
[ ]